محل تبلیغات شما

سلام من اسمم فاطمه اس . الان که دارم براتون می نویسم  در دانشگاه شریعتی در تهران پشت سیستمی که با خودم اوردم دانشگاه نشستم.

امروز شنبس. اول هفت و خب من با اینکه اول هفته هستش به شدت ستم . بعد از کلاسم میخوام برم ختم. ختم مادر استادم محمد زاده. دل خوشی از استادم ندارم چون به شدت اهل و لمس به منظورهای جنسی هستش . ایو من تاحالا نگفتم به هیچ کس ولی به شما میگم 

چندباری به بهنه های مختل بدنمئ لمش بغل و حنتی بوسیدتم که من در تمام اینها پر از نفرت بودم چون که انسان متوجه میشه ولی نمیدونم چرا سکوت میکنه.

بگذریم در هر صورت من از کلاس ایشون فراری ا و دیگه نمیریم.

ی حتا اگرم مسیرم خورد سعی میکنم در هنگام تنهاییش نزدش نباشم . 

 

بگذریم واقعا.

حالم به  شدت گرفته شد . 

 

خدافظ

حس خوبه خوندن کامنت

فاطمه خبر از مریضی می دهد

فاطمه و حرف زدن با اون

شدت ,هستش ,اول ,ختم ,چون ,استادم ,به شدت ,بودم چون ,چون که ,که انسان ,نفرت بودم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها