محل تبلیغات شما

سلام .

اگه پستای قبلو خونده باشی خب به نا امیدی که تو تک تک سلولام بود آشنایی داری . 

و خب فک کنم دور نیست اون زندگیی که من میخوام 

ینی میخوام بهتون بگم . تو تاریک ترین لحظاتم نور هست 

یکمی هست . یکی هست.

و خب من فک میکنم که هیچ وقت لحظه های تاریک واسم پیش نیومده یا حداقل خودم اینجوری فکر میکنم 

من فاطمه ام و خب اینجا مینویسم 

باید بگم سیاه نه ولی شده خاکستری واسم پیش بیاد 

 و خب میدونم که باعث خاکستری عا خودم بودم . با اینکه قرمزم . 

ینی میخوام بهتون بگم که همیشه خوب بوده همه چیم و نمیدونم چرا باید اینجوری باشه . فک میکنم یکی دوسم داره یکی زیاد دوسم داره و خب الان همه چی اونقدرا خوب و عالی نیست ولی میدونم که میشد بدتر باشه . ولی همیشه مثل یه هشدار میمونه همه چی یه تلنگر . یه تذکر . 

دیروز موقعه برگشت عجله داشتم و خب خیلی عجله داشتم . و وقتی مهرشاد فک کنم گفتش که دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن هستش . خندیدم و بلند گفتم که نه هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدنه خب چون مادرم عصبی میشد از دستم چون بهش دروغ گفته بودم . ماشینی که سوارش بودیم ضربه زد به یه ادمی که کنار خیابون وایساده بود و داشت بستنی آلسکا از اون قرمزا هستنا . از اونا میخورد . و خب با ماشین ما  برخورد کرد . من خیلی ترسیدم و بغض کردم چون حس بدی بود . افتضاح 

چون ترسیدم که بلند نشه . 

و وقتی دلارام گفت که بریم . ما دیرمون شد  من گفتم ینی چی بریم ؟کجا بریم؟ نگا کنیم ببینیم حالش خوبه . 

حالش خوب بود . 

ینی میخوام بگم . اونقدر ترسیدم که زندگیم حتا اهمیت نداشت . و خب از خودم متنفرم که حداقل به راننده نگفتم یواش تر بره . 

ینی میخوام بهتون بگم که هیچی نیست هسچ اتفاقی قرار نیست بیوفته ینی اینکه عجله نکنیم . زندگی مقصد نداره زندگی جاده اس ما باید از مسیر لذت ببریم . 

فقط میخوام از این به بعد . دوست داشته باشم زندگیو ینی میخوام مواظبش باشم . از این ب بعد دیگه نمیزارم کسی خرابش کنه . مرسی همین 

حس خوبه خوندن کامنت

فاطمه خبر از مریضی می دهد

فاطمه و حرف زدن با اون

خب ,میخوام ,بگم ,یه ,فک ,چی ,و خب ,میخوام بهتون , ینی میخوام ,بهتون بگم ,هرگز نرسیدن , ینی میخوام بهتون

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ کتابخانه های عمومی بیله سوار پسری که دنیا را گشت از چین دبی ترکیه